البیت (کعبه)
بیت در معنای عمومی آن یعنی خانه (آن که ما امروز اطاق می گوئیم)، خیمه چادرنشینان. اما در قرآن در بسیاری از موارد، مراد از بیت، خانه کعبه است و آن نخستین خانه ای است که برای پرستش خدای یگانه ساختند: «إِنَّ أَوَّلَ بَيْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِي بِبَكَّةَ» (سوره آل عمران، 91) و حضرت ابراهیم و حضرت اسماعیل پایه آن را بالا آوردند: «وَإِذْ يَرْفَعُ إِبْرَاهِيمُ الْقَوَاعِدَ مِنَ الْبَيْتِ وَإِسْمَاعِيلُ» (سوره بقره، آیه 127)
به کعبه، خانه خدا، بیت الله الحرام، بیت العتیق و بیت الحرم نیز میگویند. دلیل نامگذاری کعبه به بیت الحرام این است که خداوند ورود مشرکان را به این مکان مقدس حرام و ممنوع فرموده است.
خداوند آن را پناهگاه و مأمن قرار داد. هر کس بدانجا می آمد از تعرض دیگران ایمن بود: «وَإِذْ جَعَلْنَا الْبَيْتَ مَثَابَةً لِّلنَّاسِ وَأَمْناً» (سوره بقره، آیه 125). «جَعَلَ اللّهُ الْكَعْبَةَ الْبَيْتَ الْحَرَامَ قِيَامًا لِّلنَّاسِ» (سوره مائده، آیه 97) اعراب با آن که دولتی نداشتند و در قصاص کینه جو بودند اگر قاتلی بدانجا پناه می برد تا چند میل در اطراف آن ایمن بود و کسی متعرض او نمی شد. و این حکم را عرب به صرافت طبع خویش اجرا می کردند نه بالزام حکومت و سلطان و از اینجا معلوم می شود با همه بدویت در عقل و شعور و ادراک، مصالح اجتماع و تقدیم مصلحت جامعه بر مصلحت فردی به اختیار از اکثر ملل متمدنه آن عهد بلکه عهد ما نیز پیش بودند.
خداوند کعبه را خانه خود نامید و ما آن را بیت الله گوئیم و فرمود: به ابراهیم و اسماعیل هر دو (سوره بقره، آیه 125) و به ابراهیم تنها (سوره حج، آیه 27) «طهرا» یا «طَهِّرَا بَيْتِيَ لِلطَّائِفِينَ وَالْعَاكِفِينَ وَالرُّكَّعِ السُّجُودِ» خانه مرا پاک کنید برای طواف کنندگان و ایستادگان به عبادت و رکوع و سجده کنندگان. و نیز فرمود: ما جای خانه را برای حضرت ابراهیم علیه السلام آماده کردیم. (سوره حج، آیه 27) و فرمودیم شرک نیاورد به خدا یعنی خانه را از شرک دور دارد و مردم را به حج خواند.
خداوند دلیل عقلی اقامه فرمود بر این که خانه کعبه از حضرت ابراهیم علیه السلام است. «فِيهِ آيَاتٌ بَيِّـنَاتٌ مَّقَامُ إِبْرَاهِيمَ وَمَن دَخَلَهُ كَانَ آمِنًا». (سوره آل عمران، آیه 97) مقام ابراهیم از دیرباز به نام او مشهور بوده و به تواتر به او منسوب دلیل آن که ساخته حضرت او است و نیز مأمن بودن آن و احترام عرب و متعرض نشدن کسی که به آن پناه برد بی سبب و علت نیست وگرنه بتخانه بسیار داشتند حرمت آنها را نگاه نمی داشتند. این احترام هیچ علت نداشت جز عظمت و تأثیر حضرت ابراهیم علیه السلام در نفوس مردم و در میان عرب کسی بدان بزرگی و حرمت نبود.
نصاری شک دارند که کعبه بنای ابراهیم علیه السلام باشد و آن را از معابد بت پرستان قدیم می دانند با آن که در تورات بیرون بردن ابراهیم هاجر و اسماعیل را به زمین جنوب و بی آب ماندن هاجر و برکت خداوند نسبت به اسماعیل و فرزندان او وارد است.
اگر معبد بت پرستی چنین حرمت داشت بت خانه بسیار بود و عرب جاهلیت کعبه را مانند سایر بت خانه ها می شمردند به حرمت کعبه حرم را تا چند میل احترام نمی کردند و در ماههای حج راه آمدن و بازگشتن حجاج را امن نگاه می داشتند و جنگ نمی کردند تا حاجیان نترسند. در اسلام هم قتال در ماه حرام را گناه بزرگ شمرده فرمود: «قِتَالٌ فِيهِ كَبِيرٌ ۖ وَصَدٌّ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ وَكُفْرٌ بِهِ وَالْمَسْجِدِ الْحَرَامِ» (بقره، آیه 217). قتال منع کردن از راه خدا و مسجدالحرام است.
«لاَ تُحِلُّواْ شَعَآئِرَ اللّهِ وَلاَ الشَّهْرَ الْحَرَامَ وَلاَ الْهَدْيَ وَلاَ الْقَلآئِدَ وَلا آمِّينَ الْبَيْتَ الْحَرَامَ». (سوره مائده، آیه 2) برای آن که نپندارند طواف خانه خدا یا سعی میان صفا و مروه شرک است، فرمود: هر کس حج خانه کند یا عمره: «فَلَا جُنَاحَ عَلَيْهِ أَنْ يَطَّوَّفَ بِهِمَا» گناهی نیست که سعی کند میان صفا و مروه و فرمود: «وَلْيَطَّوَّفُوا بِالْبَيْتِ الْعَتِيقِ» (سوره حج، آیه 30) به خانه قدیم طواف کنند.
نصاری پندارند طواف خانه نوعی بت پرستی است چنانکه گروهی زیارت قبور ائمه را بت پرستی می دانند. عبادت و پرستش به نیت است نه به ظاهر عمل، شرک و ایمان هر دو عمل قلب است نه عمل جوارح، چنانکه اگر کسی عمل نیک کند و اعتقاد به خدا و رسول خدا نداشته باشد، مؤمن نیست. هر که رسول را به غیر عنوان رسالت احترام گذارد، مؤمن نیست.
کسی که حجرالاسود و خانه کعبه و قبور صلحا و قرآن و انگشتری و اسامی معصومین و تربت مقدسه را احترام کند نه به عنوان آن که اینها خدا و بی واسطه او مؤثرند، پرستش نکرده، و شرک آن است که چیزی را مؤثر داند به استقلال و از او حاجت خواهد و پندارد بی اراده پروردگار یا برخلاف اراده او می تواند عملی انجام دهد.
اعتقاد شفاعت به اذن خدا شرک نیست و بی اذن او شرک است: «مَنْ ذَا الَّذِي يَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلَّا بِإِذْنِهِ». بت پرستان بت را شفیع می دانستند نه به اذن او بلکه معتقد بودند اراده بت در اراده حق تغییر می دهد و خدا را به اجرای غیرمشیت خود وادار می کند. نظیر این بوسیدن که گاه برای شهوت باشد مانند بوسیدن زن یا برای محبت باشد مانند بوسیدن فرزند یا برای حرمت، مانند بوسیدن دست بزرگان و بوسیدن خانه و حجر و متبرکات دینی از این قبیل است.
منابع
- نثر طوبی، علامه شعرانی، کتابفروشی اسلامیه، ص100.